فخر دين يک التماسست از توام

شاعر : انوري

روزها شد تا همي پنهان کنمفخر دين يک التماسست از توام
بر تو و بر خويشتن آسان کنمخرده اکنون در ميان خواهم نهاد
خويشتن در پيش تو قربان کنمکبشکي داري اگر بخشي به من
تا به کي تا کائنا من کان کنمشکرهاي آن کنم وانگاه چه
سهل باشد برکشم فرمان کنمور بفرمايي که دندان برکشم
چوبکي يابم که در دندان کنمبر ميانم گر معد نبود خلال
بس مساوي کز براي آن کنمليک از اين پس در ميان دوستانت
نان نبويد نيز اگر بر نان کنمچيزهايي گويمت حقا که سگ